خانواده ی باحال 6 : یک خانواده ی پرتقالی

کد شناسه :53043
خانواده ی باحال 6 : یک خانواده ی پرتقالی

کتاب یک خانواده ی پرتقالی جلد ششم از مجموعه خانواده ی با حال است به قلم ژان فیلیپ ارو وینی یو، ترجمه پرستو شجری و چاپ انتشارات پیدایش. داستان جذاب، خواندنی و خنده دار یک خانواده هشت نفره که از زبان دومین پسر آن ها یعنی ژان-ب تعریف می شود، پسری با پنج برادر که اسم همه آن ها ژان-یک چیزی است! پدر ژان ها که معمولا روزهای شنبه بسیار شاداب و سر حال است، این هفته عصبانی و ناراحت به نظر می آید و همه ی ژان ها می دانند که حتما خطایی از آن ها سر زده است! عکسی عجیب از گوشتالوترین قسمت بدن یکی از پسرها، لابه لای عکس های کلیسای روم پیدا شده و این مسئله تنبیه سختی را برای پسرها به دنبال آورده است!
گزیده ای از کتاب
موقع واکسن زدن، داشتن یک پدر پزشک واقعا دردسرساز است.
معمولا مراسم واکسن زنی روز یک شنبه انجام می شود. پدر وسایلش را در اتاق ناهارخوری پهن می کند، یک شیشه الکل 90 درجه، یک بسته پنبه، سرنگ و شیشه های کوچک آمپول که دریگ دریگ صدا می دهند!
نحس ترین صدایی که در عمرم شنیده ام…
آن روز ژان-د که لوس خانواده بود اعتراض می کرد: «من نمی خوام واکسن بزنم.»
پدر توضیح داد: «بچه ها یاد بگیرید، یه آمپول کوچیک سخت تره یا یه بیماری جدی که می تونه… امم…»
مادر وسط حرفش پرید: «عزیزم فکر نمی کنم لازم باشه وارد جزییات بشی.»
«حق با توئه عزیزم. اما وظیفه ی من این که به بچه ها یاد بدم مثلا کزاز چیه.»
مادر با غر ملایمی گفت: «عزیزم!»
پدر کمی دلخور گفت: «خلاصه هیچ کی نمی تونه از زیرش در بره. نقطه سر خط.»
ژان-د ناله کنان گفت: «آمپول درد داره. به خوصوص توی باسن!»

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر