دژخیم عشق (و چند داستان روان‌درمانی دیگر)

کد شناسه :33780
دژخیم عشق (و چند داستان روان‌درمانی دیگر)

مانند همیشه اروین یالوم درمانگر محبوب، در کتاب دژخیم عشق (جلاد عشق) داستان‌هایی از تجارب شخصی‌اش تعریف می‌کند. مانند روال همیشگی با دست گذاشتن روی دردهای وجودی افراد سعی می‌کند گره درمان آنها را باز کند. در هر داستان دست به ابتکارهای جالبی می‌زند، به عبارت خود اروین یالوم برای هر مراجع یک درمان جدید اختراع می‌کند. همانطور که شعبده‌بازهای حرفه‌ای از مخاطبین خودشان می‌خواهند که “این کار را در خانه انجام ندهید”، لازم است درمانگران جوان نیز در استفاده از تکنیک‌های اروین یالوم محتاط باشند. در کتاب دژخیم عشق مانند دیگر اثار او بر چهار رنج جهان شمول مانور داده می‌شود.
مرگ
رنج اجتناب‌ناپذیر اولی که یالوم با آن همیشه در حال کشتی گرفتن است، اضطراب مرگ است. او معتقد است که ما در کودکی از دو روش از خودمان در برابر مرگ دفاع می‌کنیم، نجات‌دهنده‌ی غایی و باور به استثنا بودن. شاید این دفاع‌ها در کودکی ما را از شر اضطراب خلاص کنند، اما در بزرگسالی منجر به زندگی نزیسته می‌شوند و زندگی نزیسته اضطراب مرگ را افزایش می‌دهد: یک حلقه باطل. به طور کلی بهترین راهکار برای کنار آمدن با مرگ از نگاه اروین یالوم بهره‌ی حداکثری از زندگی است، این که سعی کنیم هیچ زندگی نزیسته‌ای نداشته باشم.
“برای مرگ چیزی جز قلعه‌ای ویران به جا نگذارید” زوربای یونان
آزادی
پذیرش آزادی یعنی ما خالق زندگی خود هستیم. اگر ما خالق زندگی خود باشیم، پس مسئول کاستی‌ها و زندگی نزیسته خود هستیم. دیگر حکومت، خانواده و اجتماع مسئول ناکامی‌های ما نیستند! چه فکر ترسناکی. به هر حال تا وقتی که فرد اعتقاد داشته باشد که مشکلاتش از بیرون خودش ناشی می‌شوند رواندرمانی یک شکست مفتضحانه خواهد بود.
از این رو تصمیم‌گیری فرایند سختی است. یالوم اشاره می‌کند که ریشه کلمه تصمیم در انگلیسی Decide از کلمه قتل می‌آید (مانند  homocide وsuicide )  .ما با هر تصمیمی که در یک دوراهی می‌گیرم جلوی مسیرهای دیگر را می‌گیرم و آنها را نابود می‌کنیم. این هم دلیل دیگری است که مراجع سعی می‌کند از پذیرش موقعیت فرار کند. شاید به همین دلیل است که سارتر انسان را محکوم به آزادی می‌داند. تنها راهکار برای درمان این رنج چیزی نیست جز مسئولیت‌پذیری.
تنهایی
این تنهایی به شکاف برطرف‌نشدنی بین خود و دیگران اشاره دارد. ما تنها به دنیا می‌آییم، زندگی می‌کنیم و در اخر جدا جدا به آغوش مرگ می‌رویم. یالوم معتقد است هیچ راهکار مطلقی برای تنهایی وجودی یا انزوای اگزیستانسیال وجود ندارد اما هم‌جوشی را برای کنار امدن با این مشکل مطرح می‌کند. هم‌جوشی یعنی نرم کردن مرزهای فرد و ذوب شدن در فردی دیگر.
پوچی
اگر مرگ چنان نزدیک است و منظومه شمسی در اخر نابود می‌شود و زندگی حادث است (یعنی هر اتفاق دیگری جز واقعیت فعلی نیز ممکن بود) پس معنای زندگی ما چیست؟ به نظر می‌رسد این زندگی از بیرون هیچ معنایی ندارد و ما نمی‌دانیم چرا داریم زندگی می‌کنیم. انسان سخت به دنبال معنا و قطعیت می‌گردد و گویی دنیا هیچ کدام را در خود ندارد. در این وضعیت راهکار یالوم این است که معنا باید توسط فرد خلق شود، معنایی بیرون از فرد وجود ندارد. هر یک از ما مجبوریم برای خود معنایی مستقل ابداع کنیم و به آن تعهد داشته باشیم.

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر