داستان از زبان بیمار روانی دورگه سرخپوست _ سفید پوست قوی هیل اما بی جربزه ای به نام چیف برامدون روایت می شود.وی وظیفه نظافت راهروها و سالهای بخش را دارد و به همین دلیل لقبش چیف بروم شده است. برامدون چون خودش را به کری ولالی زده است می تواند به رازهای بین کارکنان آسایشگاه پی ببرد. او با وجود سابقه ورزشکاری و یادگیری الکترونیک به دلیل حضور در جنگ جهانی دوم به بیماری روانی مبتلا شده است. قهرمان اصلی داستان یک زندانی به نام مورفی هست که به دلیل تجاوز به یک دختر جوان تر از سن قانونی زندانی شده است اما به دلیل فرار از کار سخت در زندادن معمولی ادعای دیوانگی کرده است تا زندگی راحت تری را در آسایشگاه روانی به سر کند.
0 نظر