ین کتاب زندگینامه اروین یالوم است. یالوم فرزند پدر و مادری از یهودیان روستبار است که به آمریکا مهاجرت کردند. او در محله متوسط رو به پایین در واشنگتن بزرگ شد و تصمیم داشت از محیطش فراتر رود. یالوم وارد دانشکده پزشکی استنفورد شد و بعد از رو آوردنش به داستاننویسی در تمام دنیا شهرت یافت.
کتاب من شدن در چهل فصل نوشته شده است که هر فصل شامل قسمتی از زندگی و یا خاطراتش است.
کتاب با یک احساس گناه شدید از سوی یالوم آغاز میشود. در اولین صفحات کتاب نویسنده به درمان خودش میپردازد و کاری را انجام میدهد که ۵۰ سال به بیمارانش توصیه میکرد انجام دهند. او از خودش میخواهد چشمانش را ببندد و رویایی که در ذهن دارد بازسازی کند و آن را بنویسد. در همین صفحات اول کتاب است که خواننده جذب کتاب و متوجه صداقت نویسنده میشود. خواننده همچنین متوجه میشود که صرفا با زندگینامه یالوم روبهرو نیست و همچنان میتواند درسهای رواندرمانی یاد بگیرد.
خاطراه ابتدایی کتاب و احساس گناه یالوم، ناشی از آزار و اذیتی است که یالوم ۱۲ ساله در حق یک دختر مرتکب شده است.
در صفحه ۱۲ کتاب من شده نویسنده میگوید:
پس از آنکه خودم را آرام کردم، به رختخواب برگشتم؛ ولی مدتی طولانی با چشمانی باز آنجا دراز کشیده بودم و به این فکر میکردم که این دُمل کهن، این پاکت گناهی که مهری هفتادوسه ساله برآن خورده است، چه اندازه مهم بوده است که ناگهان سرباز کرده است. حالا در بیداری بهیاد میآوردم که وقتی در دوازدهسالگی با دوچرخه از جلوی خانهی آلیس میگذشتم و فریاد میزدم: «هِی، سرخکی!» با بیشعوری و نه از سر همدردی تلاش میکردم تا توجه او را به خود جلب کنم. پدر آلیس هیچوقت با من روبهرو نشد، ولی حالا که در هشتادوپنج سالگی روی تخت دراز کشیدهام و دارم از فضای آن کابوس خارج میشوم، میتوانم تصور کنم که آن دختر چه حسی داشته است و من چه آسیبی به او رساندهام. مرا ببخش، آلیس.
در ادامه یالوم شروع به تعریف اتفاقات و خاطرات مهم زندگی خود میکند و هرجا که لازم باشد خودش را واکاوی میکند. او از یهودی بودنش صحبت میکند، از رابطه نهچندان خوب با مادرش، از اینکه چطور کودکی مناسبی نداشته است و در درمان بیمارانش خودش را مرور میکرد، از سختیهای زندگیاش، از ادامه تحصیل، ازدواج، سفرهایی که رفته است و بسیاری از موارد دیگر صحبت میکند.
0 نظر