منصور ضابطیان بعدِ از سر گذراندن چهار سفرنامه، حالا شرح سفر بیست روزهاش در اردیبهشت ماه سال نود و شش به مراکش را با مخاطبان بیشمار فارسی زبانش در قالب کتاب چای نعنا به اشتراک میگذارد. به گفته خود نویسنده این کتاب بیشتر شامل بخشهای مرکزی و شمالی مراکش است و سفر به بخشهای جنوبی این کشور حدیث دیگری دارد.
اگر سفرنامههای قبلی نویسنده را خوانده باشید میتوانید با خیال راحت این کتاب را نیز انتخاب کنید. البته خود نویسنده هم برای شما توصیهای دارد: «قبل از شروع مطالعه کتاب توصیه میکنم، دستهای نعنای تازه بخرید، آن را با کمی چای سبز یا سیاه توی قوری دم کنید، پنج دقیقه صبر کنید و… حالا کتاب آماده خواندن است. به مراکش خوش آمدید.»
منصور ضابطیان در صفحهی اینستاگرام خود (که همیشه قسمتی از ماجراهای سفرش را در آن به اشتراک میگذارد) مینویسد:
سرانجام چای نعنا دم کشید. کتاب جدید مثل دنیا آوردن بچه میماند. رنجآور است و شیرین.
و طرفداران سفرنامههایش، بیتابانه منتظرند تا کتاب جلد قرمزی را که رویش شاخه نعنایی نقش بسته، در دست بگیرند. فاصله کتابفروشی تا خانه را به تورق بگذرانند. عکسهای ضابطیان از گوشه و کنار مراکش را سرسری نگاه کنند، تا موعد خوانش کتاب هرچه زودتر فرا برسد. پشت جلد کتاب چای نعنا چنین آمده است: «مراکش دروازهی آفریقاست و نزدیکترین کشور آفریقایی به اروپا. مراکش زمانی مرا وسوسه کرد که در جنوب اسپانیا فیلم میساختم و وقتی در کوچه پسکوچههای گرانادا قدم میزدم، احساسی از خویشاوندی با مردم آن منطقه داشتم.
ایرانیها مراکش را چندان نمیشناسند. در همهی این سالها مراکش جزو کشورهایی بوده که ایرانیها کمتر به آنجا رفت و آمد داشتهاند. حتی تا همین چند سال پیش هم ویزایی برای رفتوآمد صادر نمیشد. ریشهی اختلافها شاید به سالهای اول انقلاب برگردد؛ زمانی که ملک حسن، پادشاه مراکش، محمدرضا پهلوی را پس از سقوطش در تهران در رباط پناه داد. از همان موقع بود که ملک حسن هم مثل ملک حسین، پادشاه اردن، و انور سادات، رئیس جمهور مصر، رفت توی لیست سیاه و ۳۵ سال طول کشید تا فراموشی تاریخ به داد برقراری ارتباط مجدد بین مردم در کشور برسد.»
0 نظر