کتاب نفرتی که تو میکاری با عنوان اصلی The hate u give اثری از انجی توماس است که در هنگام انتشار سروصدای زیادی به راه انداخت و احساسات بسیاری از سیاهپوستهای آمریکایی را برانگیخت.
این کتاب توانست افتخارات زیادی کسب کند که از جمله آن میتوان به کتاب برگزیده گودریدز در سال ۲۰۱۷ (با بیشتر از ۵۹ هزار رای)، نامزد جایزه ملی کتاب آمریکا در سال ۲۰۱۶ و برنده جایزه کیکروس در سال ۲۰۱۷ اشاره کرد.
داستان این رمان از زبان استار کارتر دختر سیاهپوست ۱۶ سالهای که تلاش میکند همیشه کار درست را انجام دهد روایت میشود. اما او بین دو دنیای متفاوت گیر افتاده است، دنیایی که از آن آمده و دنیایی که دوست دارد در آن زندگی کند، بنابراین انجام کار درست همیشه به آن آسانی که فکرش را میکند نیست و در مواقعی شجاعت بیش از اندازه لازم است.
ماجرای رمان از یک مهمانی آغاز میشود. مهمانی که در آن استار پس مدتی طولانی دوست بسیار صمیمی دروان کودکی خود خلیل را میبیند. هنگام گفتوگویی دوستانه با خلیل متوجه تیراندازی میشوند و به سرعت مهمانی را ترک میکنند. بعد از ترک مهمانی، پلیس آنها را در خیابان متوقف میکند و چند سوال از آنها میپرسد.
داستان این رمان از زبان استار کارتر دختر سیاهپوست ۱۶ سالهای که تلاش میکند همیشه کار درست را انجام دهد روایت میشود. اما او بین دو دنیای متفاوت گیر افتاده است، دنیایی که از آن آمده و دنیایی که دوست دارد در آن زندگی کند، بنابراین انجام کار درست همیشه به آن آسانی که فکرش را میکند نیست و در مواقعی شجاعت بیش از اندازه لازم است.
ماجرای رمان از یک مهمانی آغاز میشود. مهمانی که در آن استار پس مدتی طولانی دوست بسیار صمیمی دروان کودکی خود خلیل را میبیند. هنگام گفتوگویی دوستانه با خلیل متوجه تیراندازی میشوند و به سرعت مهمانی را ترک میکنند. بعد از ترک مهمانی، پلیس آنها را در خیابان متوقف میکند و چند سوال از آنها میپرسد.
مامور پلیس که از عصبانیت خلیل به شک افتاد او را از ماشین پیاده و تصمیم به بازرسی بیشتر گرفت. محلهای که استار و خلیل در آن زندگی میکردند محلهای فقیرنشین بود که در آن خرید و فروش مواد مخدر نیز انجام میشد و به داشتن دار و دستههای خیابانی نیز مشهور بود. به همین خاطر حساسیت پلیس همیشه زیاد در آن قسمتها زیاد بود. در ادامه اتفاق مهمی که هسته اصلی داستان را شکل میدهد رخ دادمامور به سمت ماشینش رفت.
پدر و مادرم من را جوری بار نیاوردهاند که از پلیسها بترسم، بلکه یادم دادهاند که در برخورد با آنها باهوش باشم. به من گفته بودند وقتی پلیس پشتش به تو است هوشمندانه نیست تکان بخوری.
خلیل این کار را انجام داد. به سمت در آمد.
هوشمندانه نیست حرکت ناگهانی انجام دهی.
خلیل این کار را کرد. در راننده را باز کرد.
«تو حالت خوبه، استار…»
بنگ!
این دومین باری بود که استار مرگ دوستانش را به دلیل خشونت بیش از حد علیه سیاهپوستان تجربه میکرد. اولین بار او کودکی بیش نبود که شرح آن در کتاب آمده است.
در ادامه خبر مرگ خلیل به شکل گسترده پخش میشود و توجه و احساسات زیادی به خود جلب میکند. استار دوران سخت را طی میکند و سیاهپوستان که از ناعدالتی به تنگ آمدهاند شروع به اعتراض میکنند. رسانهها به قضیه وارد میشوند و تحقیقات پلیس شروع میشود و…
رمان به موضوع مهم نژادپرستی پرداخته است. موضوعی که در جوامع جهان اول با وجود همه پیشرفتها هنوز هم وجود دارد و انسانها از آن رنج میبرند. حال در نظر بگیرید که این موضوع چه تاثیراتی میتواند روی بچهها داشته باشد و چه نفرتهایی میتواند در دل آنها قرار دهد. نفرتی که در این رمان سراسر وجود استار کارتر را گرفته است. استار لازم دارد که به خود ثابت کند میتواند در برابر ظلم بایستد و کار درست را انجام دهد.
0 نظر