برادران سیسترز داستانی تلخ، وسترن و در عین حال طنز است. این کتاب دومین اثر نویسنده کانادایی است که در سال ۲۰۱۱ به چاپ رسیده و جوایز ادبی اصلی کانادا را دریافت کرد و نامزد دریافت جایزه بوکر شد. برادران سیسترز تقریبا در تمام فهرستهای بهترینهای سال حضور داشت و در امریکا و کانادا جزء پرفروشترین کتابها بود و هنوز هم هست.
کتاب داستان زندگی دو برادر، دو آدمکش حرفهای را در تب و تاب یافتن طلا و دست پیدا کردن به ثروتی باد آورده، بیان میکند. برادران سیسترز سیاهی و خشونت نیمه قرن نوزدهم میلادی را به خوبی به تصویر کشیده و آن را با طنزی تلخ به دل خواننده خود مینشاند.
در این کتاب با دو برادر به نامهای چارلی و ایلای روبهرو میشویم. برادرانی با نام خانوادگی سیسترز و شهرتی نفرتبرانگیز و دلهرهآور به سبب آدمکشیهای پی در پی و موفقیت آمیزشان. داستان از آن جایی شروع میشود که چارلی و ایلای برای کشتن فردی به نام وارم، فردی که گمان میرفته اندوخته طلا بسیار دارد اجیر میشوند. مابین داستان در کنار روح سیاه و متروک چارلی، با روح سرد ایلای؛ راوی داستان، که نقطه نوری بیحال در آن بیکران خاکستری عواطفش در حال درخشیدن است آشنا میشویم.
ایلای در کنار این که بیرحمی بیمانندی دارد اما، محبت و دل رحمی قابل توجه و شگفتانگیزی به کار میبندد. با وجود این که به عنوان فردی آدمکش، آن هم نه آدمکش معمولی که فردی حرفهای، زبانزد است، گاهی چنان از خود گذشتگیهایی به کار میبنند که خواننده را انگشت بر دهان باقی میگذارد. در طول کتاب به خوبی روشن است که ایلای از این حرفه که در پیش گرفتهاند چندان دل خوشی ندارد و بارها نیز این امر را به گونههای مختلف بر زبان میراند. گاهی انزجار خود را از آدمکشی، با بخشیدن غنیمتهایش به فردی که بدان نیاز دارد نشان میدهد و گاه به ابراز علاقه کردن به شغل فردی دیگر.
این دو برادر در طی راه خود با افراد و شخصیتهای جالب و متفاوتی روبهرو میشوند که تک به تک در عین طنازی و نشاندن لبخند بر لبهایتان، جای خود را برای مدتهای دراز در گوشه و کنار اندیشهتان باز میکنند و تا روزها پس از تمام شدن کتاب، افکارتان را صدا میزنند. و در پس تمام این اندیشهها ایلایی را خواهید دید که از شرایطش ناراضی بود، ایلایی که در اوج سنگ قلبی محبتهایی را میکرد که شاید من و شما در شرایط او هرگز دست به آن کار ها نمیزدیم. همه فکر میکنند در وجود یک آدمکش به طور قطع چیزی به اسم و نشان عاطفه وجود ندارد اما ایلای را که بشناسید، همه چیز فرق میکند.
0 نظر