زندان لاکان در منطقهی لاکان شهر رشت واقع شده
است. آنطور که کیهان خانجانی در کتاب بند محکومین روایت میکند این زندان 25 اتاق
و ظرفیت 250 زندانی دارد. کتاب بند محکومین، سرگذشت 13 زندانی از اتاقهای 3 و 9 این زندان
را به تصویر میکشد. در طول داستان با روایت قصهی زندگی این سیزده زندانی بهتدریج
دلیل محبوس شدن و کنار هم قرار گرفتن آنها مشخص میشود. در فصل اول کتاب بند
محکومین، نویسنده مخاطب را با روند کلی
داستان و شخصیتهای آن آشنا میکند. راوی داستان امیلیو زاپاتا نام دارد که پس از
معرفی خود و ماجرای به زندان افتادنش، تک تک زندانیانی که با آنها ارتباط یا
برخوردی دارد را معرفی میکند. بهطور کلی در داستان دو ریتم متفاوت وجود دارد که
در یکی از آنها زاپاتا به معرفی شخصیت جدید و تازه وارد میپردازد و در خط
داستانی دوم کنشها و رفتارهایی که زاپاتا در تعامل با این شخصیتهای جدید دارد
روایت میشود. اولین جملهای که در معرفی هر شخصیت داستان گفته میشود جملهای است
که سریع و خبری خواننده را در جریان عشقهای زندگی آن شخصیت قرار میدهد و مخاطب
را با پیچیدگی و روحیات آن آشنا میکند
اگر چه در این کتاب با زندان و مجرمین خطرناکی روبهرو
میشویم اما نمیتوان از داستانهای عاشقانهای که در کتاب جریان دارد، بهسادگی
بگذریم. عشق و تجربهی آن، برای همهی آدمها رنگ و شکل متفاوتی دارد شاید معنای
عشق در آدمهایی که شبیه به هم زندگی میکنند قابل درک و قابل همذاتپنداری باشد
اما تصوری که خوانندهی عادی از عشق یک تبهکار زندانی و جنس آن دارد بسیار غریبه و
دور از ذهن است. توانایی کیهان خانجانی در نگارش حکایتهای عشق و احساسات تبهکاران
زندانی نشان از قدرت تصور و خیالپردازی قلم او دارد. گذشته از آن قرار گرفتن همین
آدمها در یک شرایط غیرعادی و واکنشهایشان به این موقعیت مرحلهی بالاتری از تصور
و شناخت شخصیت را به نمایش میگذارد. مشخص است که خانجانی برای انجام این کار لازم
بوده است که شخصیتهای داستانش را بهخوبی بشناسد، احساسات آنها را درک کند و با
برداشتی صحیح از هویت ایشان آنها را در موقعیتی غیرطبیعی قرار دهد. بند محکومین داستان زندگی طبقهی بزهکار
جامعه است. افرادی که امیدی به فردای بهتر ندارند و کسی برای نجات آنها در این
شرایط تلاشی نمیکند. نویسنده در این کتاب سعی میکند به شکل غیرمستقیم به مشکلات
اجتماعی و اقتصادی که گریبانگیر این طبقه است اشاره کند.
0 نظر