حاج آخوند

کد شناسه :41033
حاج آخوند

عطاالله مهاجرانی کتاب “حاج آخوند” را به رشته تحریر در آورده است تا سیمای یک روحانی پاک نهاد را به تصویر کشد. روحانی ای که می تواند الگو و معیار ممتازی برای روحانیتِ امروز لقب گیرد. حاج آخوند فردی معنوی و اخلاقی است که در روستایی زندگی می کند و مهاجرانی در ایام کودکی و نوجوانی با وی معاشرت داشته و از او ادب دینداری را آموخته است. به تعبیر نویسنده، حاج آخوند فرد وارسته ای است که همچنان می تواند دلها را تکان دهد، روح ها را برآشوبد و چشم ها را به اشک بنشاند. نَفَس گرمش به زندگی معنی می دهد.
حاج آخوند با عرصه ی ادبیات بسیار آشنا و مأنوس است. به اشعار فردوسی، مولوی، حافظ و خیام احاطه ی کامل دارد. معتقد است که شاهنامه، شناسنامه ملت ایران است، شناسنامه تاریخی و فرهنگی. مثنوی هم شناسنامه روح ماست. وی تفسیرهای معنوی از داستانهای شاهنامه ارائه می دهد. داستان رستم و سهراب را اینگونه تحلیل می کند که “رستم می دانست که دارد پسرش را می کُشد، بین پسرش و ایران، ایران را انتخاب کرد. رستم مثل ابراهیم بود و سهراب هم اسماعیل او. آزمونی که اتفاق افتاد، او عاطفه پدری را در پیش پای آرمان ایران قربانی کرد!”
حاج آخوند به آراء خیام نیشابوری نیز التفات دارد. توجه به اشعار و آراء خیام نیشابوری اما توسط یک فرد روحانی، امری غریب می آمد. نویسند، دو فردی را به نزد حاج آخوند می بَرَد که پیش از دیدار با طعن و تخفیف از وی یاد می کرده و فردی دهاتی و روستایی را لایق شناخت خیام نمی دانستند. حاج آخوند که از طعنها بی اطلاع بوده اما در اولین مواجهه با آنها عنوان می کند که: “ما بایست انسانها را تکریم کنیم… فقرا را تکریم کنیم. بچه ها را تکریم کنیم. دهاتی ها را تکریم کنیم. مگر نگفته اند گنج در ویرانه است؟ خودمان را ویران کنیم تا گنجمان را پیدا کنیم!” این مواجهه حاج آخوند کافی است تا نویسنده، تمایل خود را به این مسأله نشان دهد که حاج آخوند برخی وقایع را به سبب طبع لطیفش به الهام در می یافته است. در جای دیگری می گوید “دعای حاج آخوند بود، به دلش برات شده بود که دانشگاه اصفهان قبول می شوم؟” و در جایی دیگر: “عمویم پرسید: حاج آخوند من چطور می میرم؟ حاج آخوند مکث کرد و بدون اینکه در چشم عمویم نگاه کند؛ گفت تنها و مظلوم”.
حاج آخوند فردی است که به طهارت همه ی انسانها اعتقاد دارد. هیچ کسی را نجس نمی داند. گفته بود که: “خدمتکار امام رضا یک دختر مسیحی بود. برخی اعتراض کردند که آن دختر وضو نمی گیرد و غسل نمی کند. امام رضا فرمود اشکال ندارد! دست هایش را می شوید.” حاج آخوند میان مسلمان و مسیحی و سایر ادیان تمایزی نمی¬ گذارد. معتقد است که همگی ادیان راههای رسیدن به خدا را نشان داده اند. او طریقت پلورالیزم و رواداری را به مردم می آموزد.  به بچه ها توصیه می کند که: “بچه ها امروز درباره خدا صحبت می کنیم. فرقی ندارد ارمنی و مسلمان همه ما با خدا حرف می زنیم.” مدام به بچه ها این مهم را توصیه می کند که:”هیچ فرقی میان پیامبران نیست… دوست ما هستند. مسیح و محمد. بچه ها برای هر دوشان دو تا صلوات بفرستید.” در میان فقیهان اگر چه کمتر به ازدواج با سایر ادیان مُهر مقبولیت خورده است، اما حاج آخوند معتقد بوده که با دختران ارمنی هم می شود ازدواج کرد و نیازی نیست که آنها از دین خود دست بردارند. این نگاه، مقبول بسیاری نمی افتاده است. مهاجرانی در خلوت خود خدا را شکر می کند که: “در خلوت خودم خداوند را هزار بار شکر می کردم که آخوند ده ما حاج آخوند است. در خیالم تصور می کردم که اگر آقای عامری یا شبیه او آخوند ده ما می شدند چه بر سر زندگی می آمد؟ بهشتِ ما ویران می شد…”
حاج آخوند علاوه بر تأکید به کرامت ذاتی انسان، به دیگر مخلوقات خدا نیز حُرمت می نهد. دکتر سروش دباغ در طرحی که در خصوص “عرفان مدرن” ترسیم کرده است، بر التفات به سایر مخلوقات توجه می دهند.

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر