رمان در مورد مردى چهل ساله به اسم یدالله است که در زیر شیروانى طبقه ششم ساختمانى در فرانسه زندگى میکند که اکثر ساکنان آن طبقه ایرانى هستند. راوى با اسباب کشىِ ایرانى دیگرى به اسم پروفت (یعنى پیامبر) که ادعاى دریافت وحى مىکند و همینطور حملهى پروفت با چاقو به دوستش سید الکساندر (!) احساس خطر مىکند.
راوى سعى مىکند با تحریف در این رمان واقعیت را عوض کند که این کار او به شکست منتهى مىشود. او که به دست پروفت کشته شده و به پیشگاه دو فرشته مرگ که شبیه فاوستِ مورنائو و سرخپوست فیلمِ پرواز بر فراز آشیانهى فاخته هستند (نکیر و منکر) حاضر مىشود و محکوم به تحریف آن کتاب مىشود که پس از مرگش منتشر شده (اعمال متاخره) که باعث دق مرگى صاحب خانه ى فرانسوى و خودکشى رعنا (یکى از شخصیت هاى کتاب) مىشود. کیفر او برگشت به آن جهنم دره (همین دنیا) و حلول در جسم گابیک، سگ صاحبخانهى فرانسوى ساختمان است. راوى علاوه بر مشکلات فلسفى که دارد (به پوچى و بیهودگى رسیده، شبها تا صبح بیدار و نقاشى میکشد و روزها خواب است و انگیزه هیچ کارى ندارد و علاقمند به خراب کردن تنهایى و ورود کسى به زندگیش نیست) مشکلات روانى و روحى پارانوئید گونه و مالیخولیایى دارد که از آن رنج مىبرد. راوى معتقد است که بر اثر اتفاقى در چهارده سالگى برایش افتاده سایهاش به درونش حلول کرده و حالا هیچ چیز از او نمانده جز همان سایه که مبتلایش کرده به خودویرانگرى، ناپدید شدن تصویرش در آینه و وقفههاى زمانى.
این رمان را که یک رمان پست مدرن و سوررئال ایرانى است به همه پیشنهاد میکنم.
0 نظر